راهنمای خفن مانگاهای اینیو آسانو – از کجا شروع کنیم و چی بخونیم؟
چهارشنبه، ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴
راهنمای خفن مانگای اینیو آسانو – از کجا شروع کنیم و چی بخونیم؟
اینیو آسانو یه جور عجیبی بلده سریالهای خاص و نوآورانهای بسازه،
از «دختری در ساحل» و «شب بخیر پونپون» بگیر تا «Dead Dead Demon’s Dededede Destruction»
و جدیدترین کارش «موجینا به اعماق»، که از هر نظر مرزها رو جابهجا میکنن.
چه از طریق نقد اجتماعی، طنز یا موضوعاتش، آثارش تو ژانر خودشون یه چیز دیگهن.
معمولاً خودتو داری تو داستانهای بلوغ شخصیتهاش پیدا میکنی،
ولی موضوعات پخته و تفکربرانگیزی دارن که جامعه و انسانیت رو به شکلی نشون میدن که کمتر دیدی.
لحن بدبینانه و طنزآمیزش به مذاق همه خوش نمیاد، و مانگاهاش یه سلیقهی خاصه
– ولی دقیقاً به همین دلیله که من عاشقشونم.
چی باید انتظار داشت؟
آسانو سعی نمیکنه برای همه خوشایند باشه؛ در عوض، یه چیز خام و واقعی مطابق با دیدگاه خودش خلق میکنه.
سبکش خیلی زود قابل تشخیصه، مثل اینکه من بتونم یه مانگای نائوکی اوراساوا رو سریع تشخیص بدم.
یه ترکیب خاص از عناصر روانشناختی، درام و برشهایی از زندگی داره، اما به ژانرهای جدید مثل علمی-تخیلی و ماوراءالطبیعه هم سر میزنه.
در حالی که هر مانگای آسانو حس تازگی داره، یه سری نخهای مشترک توی کارهاش هست
—شخصیتهایی که با واقعیتهای تلخ زندگی دست و پنجه نرم میکنن،
چه دنبال کردن رویاها باشه، چه کنار اومدن با ضربههای روحی، یا هدایت روابط پیچیده،
و یه لحن خاص داره، یه جورایی شبیه به اینکه فیلمهای A24 یه حس و حال خاص دارن.
مجموعههاش اغلب روی لحظات کلیدی زندگی شخصیتهاش تمرکز داره،
مثل کودکی یا جوانی، و مضامین خودشناسی، تغییر و چیزهای دیگه رو بررسی میکنه.
"آثارش آدم رو به فکر فرو میبره و بعضی وقتا حس ناخوشایندی بهت میده.
برای آدمای ترسو نیست، ولی به نظر من این بخشی از جذابیتشونه.
عمیق و پیچیده هستن و اغلب یه روی بدبینانهتر از انسانیت رو نشون میدن،
اما شخصیتهاش قابل درکان و ناخودآگاه دلت میخواد براشون آرزوی موفقیت کنی،
حتی وقتی زندگی انگار مصممه که عقب نگهشون داره.
اگه دنبال یه داستان خوشحالکننده میگردی، اینجا پیداش نمیکنی، حداقل به اون معنی سنتیش.
سریالهای آسونو غمانگیزن و بعضی وقتا سخت، اما توی تاریکی، رگههایی از زیبایی و شادی هم پیدا میشه.
خیلیا به خاطر شهرتشون به غمگین بودن، از شروع کردن آثارش تردید دارن
- مخصوصاً Goodnight Punpun - اما همهشون سیاهی و بدبختی نیستن،
و عناوینی مثل Dead Dead Demon’s یه ترکیب خوب از طنز و لحظات دلگرمکننده دارن که باعث میشه سبکتر از بقیه به نظر برسن.
آسونو به موضوعاتی میپردازه که ما ازشون دوری میکنیم،
نقصهای شخصی و اجتماعی رو به شکلی خام و اغلب بیرحمانه برملا میکنه که عینک خوشبینی رو از صورتمون برمیداره.
از خشن و تحریکآمیز بودن نمیترسه، و در حالی که داستانهاش جدی هستن، پر از ارتباطات واقعی،
شخصیتهای دوستداشتنی با نقصهاشون، و پویاییها و اتفاقات زندگی هستن که خیلی واقعی به نظر میرسن، و در نتیجه، قابل درک.
هم میخندی، هم گریه میکنی و همهی احساسات ممکن رو تجربه میکنی،
حتی اونایی که سخته حس کردنشون، ولی خیلی چیزا برای ارائه دارن.
اون رو میشه یه هنرمند نسل جدید هم دونست، که از ابزارهایی مثل Unreal Engine برای ساختن دنیاهای دقیق و فراگیر استفاده میکنه.
دقت نظرش در پرداختن به جزئیات، چه در خلق فضاهای بصری دقیق و چه در افزودن ویژگیهای انسانی به شخصیتها، بینظیره.
برنامه 'اوراساوا نائوکی نو مانبن' فرصتی بود تا شاهد رویکرد کمالگرایانه و وسواسگونه او در خلق آثارش باشیم.
او با گذر از طراحی اولیه به جوهر زدن و استفاده از بافتهای خاص، به آثارش حالتی غیررسمی و ملموس میبخشد،
گویی که عمداً از پرداخت نهایی و بینقص پرهیز میکند تا حس اصالت و واقعیت را القا کند.
این سطح از دقت و توجهه که شخصیتها و داستانهاش رو زنده میکنه.
مانگاهای اینیو آسونو کندوکاوهایی در مورد وضعیت انسان با عمق احساسی، مضامین پیچیده و بعضی از زیباترین آثار هنری هستن که تا حالا دیدم.
اون از رفتن به جاهایی که بیشتر خالقا جراتش رو ندارن نمیترسه و من واقعا باور دارم که یکی از بهترین خالقهای زمان ماست.
تا الان، هشت تا از مجموعههای اینیو آسونو به انگلیسی در دسترس هستن و قرار شده «موجینا به اعماق» هم سال ۲۰۲۵ منتشر بشه.
در ادامه، هر کدوم از آثارش رو معرفی میکنم، چیزهایی که اونها رو خاص میکنه برجسته میکنم
و بهتون کمک میکنم اگه با آثار اینیو آسونو تازه آشنا شدید، از کجا شروع کنید.
سولانین
سولانین داستان یه گروه از جوونای بیست و چند سالهست که تو توکیو زندگی میکنن.
تو این گروه، میکو اینوئه هست که تو یه کار خستهکننده با یه رئیس افتضاح گیر کرده،
و دوستپسرش ناروئو، یه تصویرگر فریلنسر که چون پول اجاره نداره، میاد خونه میکو.
داستان زندگی این گروه از دوستاشون رو دنبال میکنه که شامل همگروهیهای قدیمی ناروئو و دوستای دانشگاهیش میشن و نشون میده چطور با زندگی کنار میان.
یه چیز ذاتاً ترسناک تو دهه بیست زندگی هست.
یهو از دبیرستان پرت میشی تو دانشگاه یا بازار کار، تو یه دنیای کاملاً جدید،
و اغلب مسیرهایی رو انتخاب میکنی که فکر میکنی برای ثبات باید بری، نه کاری که عاشقشی.
منم خودم همینطور بودم، نگران بودم که دنبال کردن زندگی به عنوان یه هنرمند خیلی سخت باشه،
چون جامعه بهم اینطور گفته بود، برای همین این داستان خیلی به دلم نشست. اولش، شخصیتها فقط دارن تو زندگی سر میکنن،
اما یه چیزی اونا رو صدا میزنه که دنبال رویاهاشون برن، که البته بدون چالش هم نیست.
ولی خب، زندگی همیشه طبق برنامه پیش نمیره، و آسانو این رو هم نشون میده.
داستان بین دیدگاه هر شخصیت جابجا میشه، وارد زندگی و افکار درونی اونا میشه و نشون میده چطور و چرا به جایی که هستن رسیدن.
بیشتر داستانهای آسانو چند دیدگاه دارن، اما یه شخصیت اصلی تو مرکز داستانه.
با این حال، خیلیهاشون یه گروه اصلی دارن که کانون داستانه، مثل سولانین، و این باعث میشه داستانهاش حتی بیشتر قابل لمس باشن،
چون راحت میشه تو یه گروه از آدما کسی رو پیدا کرد که به نوعی باهاش ارتباط برقرار کنی.
این یکی از داستانهای سبکتر و راحتتر اینیو آسانو هست، حتی با اینکه لحظات غمانگیز هم داره،
و همین باعث میشه یه نقطه شروع عالی برای تازهکارها باشه.
به زیبایی شجاعتی رو نشون میده که برای دنبال کردن چیزی که تو زندگی میخوای لازمه، اما همچنین نشون میده که زندگی همیشه طبق برنامه پیش نمیره.
موسیقی نقش کلیدی تو نحوه ابراز وجود شخصیتها و تمهای داستان داره، پس اگه داستانهایی با تم موسیقی دوست دارین، این یکی رو باید حتماً ببینین.
«دختری در ساحل» به نظرم صریحترین اثر اینیو آسانو تا به امروز هست.
داستان درباره کومه و کیسوکه، دو نوجوونه که یه رابطه شدید و صمیمی رو شروع میکنن.
با اینکه ارتباطشون پیچیده و گاهی سمیه، هر دو از تجربیات گذشته زخم خوردن
که تو زمان نیاز اونا رو به سمت هم میکشونه و در طول داستان رشد میکنن.
موقع خوندن «دختری در ساحل» حس غمگینی داشتم، ولی فکر میکنم غمگینی بخش بزرگی از بزرگ شدنه.
زندگی سخته و تلخ و شیرین. همیشه همه چی اونجوری که ما آرزو میکنیم پیش نمیره.
ما همیشه اون آدمی نیستیم که بقیه فکر میکنن. و بزرگ شدن یه چیز درهم برهم و گیجکنندهست.
«دختری در ساحل» اینا و خیلی چیزای دیگه رو بررسی میکنه.
با اینکه بعضی از صحنههای این کار ممکنه بعضی از خوانندهها رو دلزده کنه،
اما نقش مهمی تو این داستان دارن و واقعیت درهم برهم نوجوونی رو به شکلی نشون میدن که فقط اینیو آسانو میتونه.
اون تو این داستان به مضامین غمگینی، هویت و ماهیت تلخ و شیرین بزرگ شدن میپردازه.
این یکی از انتخابهای برتر من از اینیو آسانو هست، ولی اگه تازه با کارهاش آشنا میشین،
احتمالا بهترین نقطه شروع نیست مگر اینکه واقعا باهاتون ارتباط برقرار کنه.
این کار بیپرده، گرافیکی و به زیبایی روایت شده و یه خوندنی سخت اما ارزشمنده.
نیجیگاهارا هولوگراف
نیجیگاهارا هولوگراف یکی از کارهای اولیه اینیو آسانو هست که داستانش تو شهری اتفاق میفته که پروانهها آسمونش رو پر کردن
و شایعه وجود یه موجود مرموز تو تونل پشت مدرسه بین بچهها پخش شده.
بعد از اینکه مادر آریه کیمورا نزدیک تونل مرده پیدا میشه، اون افسانه خیلی واقعی به نظر میاد.
بچهها که باور دارن آریه باعث این نفرین شده، تصمیم میگیرن با هل دادن اون به چاهی که به تونل نیجیگاهارا میره، قربانیش کنن.
این کار خشونتآمیز باعث میشه کوماتسوزاکی، که به آریه حس داره، کاملاً از کوره در بره.
اما این فقط یه گوشه از اتفاقات پیچیدهایه که تو نیجیگاهارا هولوگراف میفته.
داستان تو دو خط زمانی روایت میشه و زندگی همکاران، معلمها، دانشآموزان، مهاجمان و قربانیانی رو به هم گره میزنه
که همهشون با کارهای گذشتهشون به هم وصلن. یه دهه بعد، اونا باید با عواقب کارهایی که کردن روبرو بشن.
این یه تریلر روانشناختیه با عناصر جنایی، معمایی و ماوراءالطبیعه، یه جورایی یادآور سریالهایی مثل Erased هست،
اما با یه پیچش ذهنی که باعث میشه حس یه فیلم دیوید لینچ رو داشته باشه.
اگه به داستانهای روانشناختی گیجکننده و تاریک ماوراءالطبیعه علاقه داری، این یکی رو حتماً باید ببینی.
چه دنیای شگفتانگیزی!
«چه دنیای شگفتانگیزی!» مجموعهای دو جلدی از داستانهای کوتاهه که با وجود تفاوتهاشون، یه موضوع مشترک دارن:
حتی وقتی زندگی حسابی درهمبرهم و تاریک میشه، همیشه یه کورسوی امید هست.
آسانو دوگانگیهای زندگی رو بررسی میکنه و نشون میده چطور میتونه هم خشن باشه و هم زیبا.
ما شخصیتهایی رو دنبال میکنیم که با مشکلات روزمره دست و پنجه نرم میکنن
– جوونایی که از آیندهشون مطمئن نیستن، آدمایی که از روزمرگی خسته شدن، و اونایی که احساس گمشدگی یا گیر افتادن میکنن.
این داستانها واقعیت تلخ و شیرین رو برجسته میکنن که حتی تو سختترین لحظات هم میشه شادی رو پیدا کرد.
لحن مالیخولیایی خاص آسانو تو این داستانها هم هست، اما یه زیبایی ظریف تو دل تاریکی وجود داره
که بهمون یادآوری میکنه این لحظههای کوچیکن که زندگی رو باارزش میکنن.
مجموعههای داستان کوتاه به خالقها فرصت میده تا ایدههای مختلف رو بررسی و آزمایش کنن،
و «چه دنیای شگفتانگیزی!» داستانگویی آسانو رو به شکلی فشردهتر اما تأثیرگذار به نمایش میذاره.
سقوط
سقوط یک درام است که به جنبههای تاریکتر صنایع خلاق و پیچیدگی روابط شخصی میپردازد.
این داستان کائورو فوکوساوا، یک هنرمند مانگا را دنبال میکند که با فروپاشی زندگی حرفهای و شخصیاش دست و پنجه نرم میکند.
پس از پایان مجموعه موفقش، کائورو خود را در یک بنبست خلاقانه و عاطفی مییابد،
تحت فشار برای تولید یک موفقیت دیگر در حالی که ازدواجش در حال فروپاشی است.
آسانو از طریق چشمان یک هنرمند در حال تقلا، عمیقاً به وضعیت انسانی میپردازد و بررسی میکند که چگونه موفقیت بر خلاقیت تأثیر میگذارد،
چالشهای کار در یک زمینه خلاق، و فرسودگی شغلی و بیتفاوتی اجتنابناپذیری که به دنبال آن میآید.
داستان از نشان دادن سقوط کائورو ابایی ندارد و بر گسست دردناک بین موفقیت حرفهای و رضایت شخصی تأکید میکند.
تماشای آشکار شدن درگیریهای درونی و بیرونی او تجربهای ناخوشایند و گاهی اوقات آزاردهنده است،
اما تصویری بیرحمانه صادقانه از یک هنرمند در حال تقلا است.
بسیاری از مانگاهای اینیو آسانو شخصیتهای جوانتر را دنبال میکنند،
اما سقوط یک بزرگسال را دنبال میکند که در حرفهاش تثبیت شده و با جنبههای شخصی زندگیاش دست و پنجه نرم میکند، و این آن را منحصر به فرد میکند.
با این حال، این داستان فوقالعاده غمانگیز نیز هست و آن را به یک خوانش چالشبرانگیز تبدیل میکند.
اگر این داستان شما را مجذوب میکند، حتماً این را در نظر داشته باشید.
شب بخیر پونپون اثر اینیو آسانو یه مجموعهایه که ماهها خوندنشو عقب انداختم،
چون بارها بهم هشدار داده بودن که چقدر غمانگیزه. نمیخوام این حرفم باعث بشه شما از خوندن این مجموعه منصرف بشید،
چون یکی از بهترین مانگاهاییه که تا حالا خوندم، ولی باید قبل از شروعش تو حال و هوای مناسبی باشید.
و اگه فکر کردید یه داستان بامزه درباره یه پرنده کوچولوئه، حسابی شوکه میشید.
یه نفر رو میشناسم که همین فکر رو کرد و وای که چقدر غافلگیر شد.
آخرش عاشقش شد، ولی اون داستان دلگرمکنندهای نبود که انتظار داشت.
این داستان بلوغ، پونپون اونودرا رو دنبال میکنه که ازدواج پدر و مادرش داره از هم میپاشه، پدرش میره زندان و مادرش تو بیمارستانه.
اون میره پیش عموش که یه آدم شکستخورده به حساب میاد و عاشق دختری میشه که تو یه فرقه است.
پونپون به خدا رو میاره، ولی خدا هم کمکی نمیکنه. شما بزرگ شدنش رو میبینید، که یکی پس از دیگری با مشکلات روبرو میشه،
و میبینید که چطور هر چیزی که از سرش میگذره، از بچگی تا جوانی، اونو شکل میده.
چیزی که این مجموعه رو اینقدر قدرتمند میکنه، حس واقعی بودنشه.
بالا و پایینهای روابط، اینکه چطور آدما میان و میرن تو زندگیت، و اینکه بعضیا چطور میتونن تو رو بهتر یا بدتر کنن – همه اینا اینجاست.
پونپون و خانوادهاش به شکل موجودات پرندهمانند کشیده شدن، که اونا رو از بقیه جدا میکنه،
و این به طرز درخشانی نشون میده که چقدر از دنیا احساس جدایی میکنن.
این همچنین یه راه هوشمندانه برای آسانو برای نشون دادن حالات روحی پونپونه، که هر شکل نشوندهنده چیزیه که تو درونش میگذره.
مجموعههای اینیو آسانو بدبینانه، خشن و تاریک هستن، پس اگه شما کسی هستید که ترجیح میدید مجموعههای شاد و سبک بخونید،
شب بخیر پونپون برای شما نیست. این مجموعه به موضوعات دشوار میپردازه و سلامت روان رو به شکلی بررسی میکنه که کمتر مجموعهای تا حالا انجام داده.
به هیچ وجه یه مجموعه قشنگ نیست – حتی اگه پنلهای بسیار دقیق و زیبای اون اغلب این حس رو به آدم بده.
این یه شاهکاره که طبیعت تاریک و بیرحم دنیا رو از یه لنز واقعگرایانه به نمایش میذاره،
و در حالی که یه مجموعه آسونخون و حالخوبکن نیست، یه شاهکاره که طرز فکر شما رو درباره دنیا و همچنین مانگا به کلی تغییر میده.
«نابودی دد دد دیمنز دددهدهده» (Dead Dead Demons Dededede Destruction)
«نابودی دد دد دیمنز دددهدهده» یکی از خاصترین آثار آساناست،
چون علمی-تخیلی، زندگی روزمره و طنز سیاه رو با هم ترکیب کرده و داستانش تو پسزمینهی حملهی بیگانگان اتفاق میافته.
پر از طنز اجتماعی و سیاسیه که حسابی به دل میشینه و اعمال بشریت رو جوری بررسی میکنه که خیلی واقعی و نگرانکننده به نظر میرسه.
نگاه بدبینانهی شخصیتها به جامعه و استفادهشون از طنز به عنوان یه مکانیزم مقابله، داستان رو قابل لمس میکنه.
با اینکه لحن غمانگیز و لحظات تأثیرگذار همیشگی آسانا رو داره، ولی از بقیهی کارهاش سبکتره،
برای همین همیشه به خوانندههای جدید پیشنهادش میکنم.
«دد دد دیمنز» تو توکیو اتفاق میافته، جایی که شهروندان زیر سایهی یه سفینهی مادر بیگانگان زندگی میکنن،
که بین کسایی که دنبال صلحن و کسایی که آمادهی استفاده از زورن، ترس و تفرقه ایجاد میکنه.
تو قلب این داستان، دانشآموزان دبیرستانی، کویاما کادوده و ناکاگاوا اوران، سعی میکنن تو دل این هرج و مرج یه زندگی عادی داشته باشن.
این اثر یه تفسیر عمیق اجتماعیه و یه داستان بلوغ فوقالعادهست، چون ما شخصیتهامون رو دنبال میکنیم
که دارن تمام تلاششون رو میکنن تا تو اوج این اتفاقات، یه زندگی عادی دبیرستانی داشته باشن.
آسانا همیشه ما رو غافلگیر میکنه، ولی تو این مجموعه بیشتر از همیشه از چارچوب خارج شده،
که باعث میشه نه تنها یکی از بهترین مانگاهای علمی-تخیلی و زندگی روزمرهای باشه که تا حالا خوندم، بلکه تو کارنامهی خودش هم یه اثر برجسته محسوب بشه.
اگه هنوز انیمهش رو ندیدید، حتماً یه نگاهی بهش بندازید! اینیو آسانا قبلاً هم تو دنیای انیمه کار کرده،
مثلاً طراح شخصیت «نفوذی کامل» (The Perfect Insider) بوده، ولی «نابودی دد دد دیمنز دددهدهده» اولین سری از کارهاشه که اقتباس شده.
موجینا در اعماق
«موجینا در اعماق» جدیدترین مانگای اینیو آساناست که مجوز گرفته و داستانش در آیندهای نزدیک اتفاق میافتد؛
جایی که حقوق بشر خرید و فروش میشود. بدون حقوق، شما یک «موجینا» هستید – بدون حمایت، قانون یا محدودیت زندگی میکنید.
این دنیایی بیرحم است که اگر قوانین برای شما اعمال نشود، میتوانید هر کاری که میخواهید انجام دهید، تا زمانی که مهارتهای لازم را داشته باشید.
داستان یک قاتل جوان را دنبال میکند که با کاتانا، راه خود را در شهر تسوکومو باز میکند و با افرادی که در طول مسیر ملاقات میکند، درگیر میشود.
آسانا با این اثر، که یک مجموعه با اکشن شدید است و باز هم با هر آنچه قبلاً انجام داده متفاوت است، وارد قلمرو جدیدی میشود.
این اثر ترکیبی از مبارزات بیرحمانه و خونین و مضامین تأملبرانگیز است و به بررسی معنای انتخاب خانواده خود در دنیایی که هیچ چیز تضمین شده نیست و بیشتر میپردازد.
با هر انتشار، آسانا به نظر میرسد هنر خود را به اوجهای بالاتری میرساند و «موجینا در اعماق» نیز از این قاعده مستثنی نیست.
پنلهای پویا و دقیق، این دنیای خشن قاتلان را زنده میکنند و برخی از بهترین پنلهای او را به نمایش میگذارند.
این اکشنترین مجموعه او تا به امروز است و باید منتظر انتشار آن در فوریه بود.
از کجا شروع کنیم با اینیو آسانو؟
با این اوصاف، تازهکارها باید از کجا با اینیو آسانو شروع کنند؟ من پیشنهاد میکنم
با «نابودی دِد دِد دیمن» (Dead Dead Demon’s Dededede Destruction) یا «سولانین» (Solanin) شروع کنید.
«سولانین» فقط یک جلده که باعث میشه راحت بشه واردش شد، و به نظرم خیلی قشنگ آثار اینیو آسانو رو معرفی میکنه.
شخصیتها قابل لمس هستن و دارن دهه بیست زندگیشون رو میگذرونن.
این یکی از بهترین کاوشهای اون در مورد وضعیت انسانیه و یک مطالعه فشرده و تأثیرگذاره.
«نابودی دِد دِد دیمن» هم یک نقطه شروع عالیه.
با اینکه هنوز لحن مالیخولیایی خاص آسانو رو داره، اما یکی از آثار سبکتر اونه و یک پیچش علمی-تخیلی منحصر به فرد داره.
احساس میکنم تو این یکی تعادل وجود داره، در حالی که بقیه مثل «سقوط» (Downfall) شما رو عمیقاً به ناامیدی میبرن،
«دِد دِد دیمن» فراز و نشیبهایی داره که اون رو برای خوانندگان جدید قابل دسترستر میکنه.
تعادل خوبی بین لحظات جدی و کمدی داره که اون رو به یکی از قابل دسترسترین آثارش تا به امروز تبدیل کرده.
اما اگه با اینها جذب دنیای آسانو نشدید، حتماً «شب بخیر پونپون» (Goodnight Punpun) رو بخونید
– به نظر من بهترین اثر اونه تا به امروز و یک اثر حتمیالقرائهست.
اگه از اونها لذت بردید، حتماً به بقیه آثارش مثل «دختری در ساحل» (A Girl on the Shore)،
«هولوگراف نیجیگاهارا» (Nijigahara Holograph)، «چه دنیای شگفتانگیزی» (What A Wonderful World) و «سقوط» (Downfall) هم سر بزنید،
و حتماً سری جدیدش «موجینا در اعماق» (Mujina Into the Deep) رو هم بررسی کنید که یکی از مورد انتظارترین مانگاهای جدید من در سال ۲۰۲۵ هست.