هشت سال بعد ، یک سیارک برخورد می کند و زمین نابود می شود. پنج سال از اعلام این خبر می گذرد. جهانی که در ابتدا از ناامیدی وحشت کرده بود ، اکنون در یک آرامش آرام است. همین امر در مورد ساکنان مجتمع مسکونی "هیلز تاون" در سندای نیز صادق بود. آنها در سه سال باقیمانده به زندگی نگاه می کنند.
پدری که فکر می کند پسرش به دلیل گفتار و کردار خودکشی کرده است ("احمق آخرالزمان")
شوهري كه مدتهاست صاحب فرزند است و گنجينه كودكي به او تعلق نمي گيرد و نگران اين است كه آيا مي داند كه سه سال زنده خواهد ماند ، به دنيا بيايد ("مهر خورشيد")
برادران قصد کشتن مردی را دارند که خواهرش را کشت ("Siege Beer")
بوکسوری که حتی در پایان قرن نیز به سکوت تمرین می کند ("پشم فولاد")
یک ناخدا نجومی که وقتی می بیند یک سیارک در حال سقوط از نزدیک با یک تلسکوپ ("یول نجومی") در حال سقوط است ، هیجان زده می شود
یک سری داستان کوتاه متشکل از نجارهای قدیمی ("قطب دریای عمیق") که برج های خود را برای آماده سازی برای سیل آینده می سازند.
خوشبختی انسان قبل از پایان چیست؟ داستانی که معنای زندگی امروز را درک می کند.