کتاب اوقات خوش ما اثر کونگ جی یونگ نشر دانش آفرین - رمان Our Happy Time ترجمه فارسی
۱۶۰٫۰۰۰
افزودن به سبد
کتاب اوقات خوش ما اثر کونگ جی یونگ نشر دانش آفرین
رمان Our Happy Time ترجمه فارسی
امتیاز گودریدز
4.2
نویسنده
کونگ جی یونگ
نشر
دانش آفرین
مترجم
نهال سهیلی فر
چاپ سوم
زمستان 1402
تعداد صفحات
261 صفحه
معرفی کتاب اوقات خوش ما: آیا عشق میتواند در مواجهه با مرگ ناجی شما باشد؟
برای گریز از بلایا، دو راه بیشتر برای انسان نمانده است: یا بمیر یا عشق بورز. کتاب اوقات خوش ما اثر کونگ جی یونگ داستان دو شخصیت است که عشق آنها را از مرگ و ملال میرهاند. این کتاب در طی ادوار از کتابهای پرفروش ادبیات کرهی جنوبی بوده است.
دربارهی کتاب اوقات خوش ما
بهترین راه برای فرار از ناملایمات، پاسداشت زندگی است. گاهی عبور از مرارتها و ضربههای روحی چنان دشوار است که گریز به فنا را به ماندن در بقا ترجیح میدهیم. قدرت انسان اما به تغییر نگرش و پذیرش زندگی با همهی سیاهچالههای ژرف و تاریک آن است؛ چیزی که کتاب اوقات خوش ما (Our Happy Time) اثر کونگ جی یونگ (Gong Jiyeong) تلاش میکند تا به ما بیاموزد.
رمانهای ژانر عاشقانه معمولاً رگههای مشترکی دارند که پیشبینی آنها دشوار نیست. کتاب اوقات خوش ما از قواعد داستانهای این ژانر مستثناست زیرا محوریت اصلی این داستان نه عشقی آتشین بلکه تقابل بنیادین مرگ و زندگی است. قهرمانان داستان نیز با قهرمان تیپیکال عاشق متفاوتند. قهرمانان در این کتاب از تروماهای روحی دردآور و دوران کودکی دهشتناکی عبور کردهاند. این قهرمانان زخمهای روحی خود را با خود حمل میکنند و برای رهایی از آنها چارهای جز مرگ نمیبینند. یکی درگیر طرحوارهی طرد است و دست به خودکشی میزند و دیگری با تجربهی دردناک تعرض، به کار غیرقانونی پناه برده و حالا در چنگ قانون به انتظار اعدام نشسته است. ارتباط آنها از طریق یک راهبه (خاله مونیکا، خالهی قهرمان زن داستان) به مرور زمان تبدیل به رابطهای برای تسکین دردها و درک مشترک میشود؛ رابطهای که اتفاقات پیشبینینشدهای را در پی دارد.
معرفی و دانلود کتاب اوقات خوش ما
از متن داستان و پیچوخم روایی آن بهوضوح مشخص است که نویسنده زیروبم عشق را میشناسد و با آن خامدستانه و سرسری برخورد نمیکند. برای درک عمق رابطه، او روایتش را از تاریکترین روزهای قهرمان زن و با تصویر سومین خودکشی او میآغازد. سپس روایت بهآرامی بهسوی تقابل دو شخصیت راهبری میشود. نویسنده شخصیتپردازی را بهدرستی انجام داده و مخاطب را همواره در تعلیق میان همدردی، امید و ناامیدی نگه میدارد. خواننده با خواندن کتاب درخواهد یافت که عشق در سطور رمان برای به تصویر کشیدن رابطهای پرسوزوگذار نیست. عشق شکلگرفته در سطور این کتاب برای این بنا شده که زندگی دو شخصیت بریده از دنیا را معنادار کند. دو شخصیت با کشف یکدیگر گویی روانزخمهای خود را درمان میکنند.
البته ناگفته نماند که در پرداخت داستان نکات قابل حدسی هم وجود دارد یا در خلال دیالوگها گاه شعارزدگی و توضیح بیشازحد دیده میشود. البته تلاش کونگ جی یونگ در ترغیب مخاطب به پرسیدن سوالهای بنیادین دربارهی اساس هستی و مفهوم عدالت قابل ستایش است. این رمان همچنین سیستم قضایی کرهی جنوبی و مجازات اعدام را به چالش میکشد. از این جهت، بیراه نیست اگر بگوییم یکی از دلایل اقبال گستردهی مردم کره به این کتابْ بیان همین انتقادهای اجتماعی بوده است.
کتاب اوقات خوش ما 19 یادداشت آبی و 19 بخش دارد و هر یادداشت آبی با سخنی الهامبخش آغاز میشود. این کتاب را نهال سهیلیفر به فارسی ترجمه و انتشارات دانشآفرین منتشر کرده است. این رمان تا مدتها پس از آنکه آخرین صفحهاش را به پایان رساندید در ذهن شما خواهد ماند و احساساتتان را به چالش خواهد کشید؛ چه بسا شما هم در سفر روحی دو قهرمان داستان تغییر کرده باشید!
در نکوداشت کتاب اوقات خوش ما
کتاب بهراستی مرا با خود درگیر و همراه کرد. (کلی آلن)
اقتباس از کتاب اوقات خوش ما
در سال 2006 فیلم «پنجشنبه فرمان (Maundy Thursday)» براساس این رمان ساخته شد. این فیلم جایزهی بهترین فیلمنامه را از جایزهی هنری فیلم چونسا (Chunsa Film Art Awards) دریافت کرد.
یک مانگای ژاپنی (Watashitachi no Shiawase na Jikan) نیز براساس این رمان طراحی و تصویر شده است.
کتاب اوقات خوش ما برای چه کسانی مناسب است؟
این اثر، کتابی محبوب برای همهی دوستداران ادبیات شرق، خصوصاً کرهی جنوبی است. همچنین اگر حالوهوای خواندن رمان عاشقانهای متفاوت به سر شما زده، این کتاب یکی از بهترین گزینههاست.
در بخشی از کتاب اوقات خوش ما: آیا عشق میتواند در مواجهه با مرگ ناجی شما باشد؟ میخوانیم
در مورد خودم، اگر بخواهم روراست باشم، باید بگویم که افتضاح بودم. برای خودم زندگی میکردم، به اسم عشق یا دوستی، دیگران را به زندگیام میکشاندم، نه به خاطر خودشان بلکه به خاطر خودم، فقط برای خودم بودم و حتی میخواستم برای خودم بمیرم. آدمی لذتگرا بودم غافل از این حقیقت که خودم را گم کرده بودم و بندهی هوی و هوسها شده بودم و به قلعه خانوادهی مستحکم خود میتاختم و میتوپیدم. کل شب را بیرون به نوشیدن، آواز خواندن و رقصیدن میگذراندم. نمیدانستم که این سبک زندگی مبتذلم داشت مرتباً من را نابود میکرد، و حتی اگر هم میدانستم، دست برنمیداشتم. دلم میخواست که خودم را نابود کنم. فقط وقتی کل دنیا حول محور من میچرخید راضی میشدم. مست میکردم و به درهای بسته لگد میزدم، بدون اینکه بدانم که هستم و چه میخواهم. هیچوقت این حرفها را به زبان نیاوردم، اما اگر آن موقعها کسی گوشی پزشکی روی قلبم میگذاشت، احتمالاً چنین چیزهایی میشنید: چرا خورشید دور من نمیچرخد؟ چرا وقتی تنها هستم کنارم نیستید؟ چرا اتفاقات خوب فقط برای کسانی که از آنها متنفرم میافتد؟ چرا دنیا مدام حرص من را درمیآورد و حتی ذرهای شادی را از من دریغ میکند؟