جهت یافتن کتاب ها از دسته بندی زیر استفاده کرده و یا نام کتاب مورد نظر را جستجو کنید
سایت اصلی انتشارات سارانگ

پس از انتخاب نوع چاپ با کلیک بر روی کلمه "اضافه به سبد خرید" کتاب های خود را به راحتی خرید نمایید

کتاب بادیگارد اثر کاترین سنتر نشر کوله پشتی - رمان The Bodyguard ترجمه فارسی
کتاب بادیگارد اثر کاترین سنتر نشر کوله پشتی - رمان The Bodyguard ترجمه فارسی
کتاب بادیگارد اثر کاترین سنتر نشر کوله پشتی - رمان The Bodyguard ترجمه فارسی

کتاب بادیگارد اثر کاترین سنتر نشر کوله پشتی - رمان The Bodyguard ترجمه فارسی

۳۰۹٫۰۰۰۱۲٪
۲۷۵٫۰۰۰
افزودن به سبد

کتاب بادیگارد اثر کاترین سنتر نشر کوله پشتی

رمان The Bodyguard ترجمه فارسی

امتیاز گودریدز

4

نویسنده

کاترین سنتر

نشر

کوله پشتی

مترجم

محمد مهدی سروش

چاپ ششم

تابستان 1403

تعداد صفحات

368 صفحه

معرفی کتاب بادیگارد

کتاب بادیگارد نوشته‌ی کاترین سنتر یک عاشقانه‌ی شوخ و بانمک است؛ یک رمان بسیار راحت‌خوان و دلنشین. هانا بروکس در این داستان در سخت‌ترین شرایط زندگی خود در حالی‌که مادرش فوت کرده است و دوست‌پسرش نیز او را رها کرده است برای فرار از واقعیت تلخ زندگی‌اش پیشنهاد شغلی جدیدی را که محافظت از یک ستاره‌ی سینماست قبول می‌کند. اما هانا با مشکل جدیدی روبه‌رو می‌شود: او عاشق می‌شود! این کتاب یکی از موفقیت‌آمیزترین نوشته‌های کاترین بوده است و نامزد بهترین کتاب عاشقانه‌ی سال 2022 گودریدز بوده است.

معرفی کتاب بادیگارد

روزهای همه‌گیری ویروس کرونا برای خیلی از ما روزهای تلخ و تاریکی بود. پاندمی کرونا برای کاترین سنتر(Katherine Center) نیز همین‌طور می‌گذشت؛ تلخ و غم‌زده. اما او تصمیم گرفت تا نوری میان این تاریکی‌ها پیدا کند. کاترین سنتر شروع کرد به نوشتن رمان بادیگارد (The Bodyguard) که عاشقانه‌ای‌ست آرام، شیرین و پر از لحظات شادی و خنده. داستان این رمان هم درست همین‌طور عمل می‌کند. ماجرا از روزهای تلخ هانا بروکس شروع می‌شود. هانا دوران بسیار سخت را در زندگی‌اش سپری می کند. مادر هانا به تازگی فوت کرده است و دوست‌پسرش هم بلافاصله پس از مراسم تشییع جنازه هانا را برای همیشه ترک می‌کند.

شما اگر در این شرایط بودید چه می‌کردید؟ هانا تصمیمی می‌گیرد که خیلی از ما نیز در شکست‌های عاطفی‌مان همان کار را می‌کنیم. او به شغلش پناه می‌برد و سعی می‌کند با غرق کردن خود زیر حجم زیاد کار مشکلاتش را فراموش کند. اما شغل هانا چیست؟ هانا یک بادیگارد است. او شخصیت جالب و پیچیده‌ای دارد. از آن دخترهایی‌ست که فکر می‌کنید که معلم مهدکودک است اما حتی می‌تواند با دربازکن آدم بکشد!

از سوی دیگر داستان نیز با یک کمپانی هالیوودی بزرگ مواجه هستیم که در پی آن است تا از مهم‌ترین دارایی خود محافظت کند. هانا توسط همین شرکت به استخدام درمی‌آید تا یک وظیفه‌ی مهم را به انجام برساند و آن چیزی نیست به‌جز محافظت از جک استیپلتون، ستاره‌ی بزرگ سینما. جک استیپلتون ستاره‌ی بی‌بدیل سینمای هالیوود است و مانند خدایان یونانی جذاب و خوش‌قیافه است. اما او هم مشکلات شخصی و خانوادگی خودش را دارد. جک به‌صورت شبانه‌روزی توسط فردی ناشناس تعقیب و تهدید می‌شود.

معرفی کتاب بادیگارد

رمان‌ بادیگارد پر است از شخصیت‌سازی‌های عمیق و جالب. کاترین سنتر برای شخصیت‌سازی به عمیق‌ترین مسائل درونی هر کاراکتر می‌پردازد و از تیپ‌سازی و پرداخت سطحی پرهیز می‌کند. برای مثال شخصیت جک استیپلتون پر است از همین جزئی‌نگری‌های ریز. جک استیپلتون برادرش را سه سال پیش از دست داده است و حالا درحالی‌که درگیر تهدیدهای تعقیب‌کننده‌اش است باید برای مراقبت از مادرش که از سرطان رنج می‌برد، به زادگاهش آستین برگردد. اما او نمی‌خواهد خانواده‌اش در مورد فردی که او را تهدید می‌کند چیزی بدانند، یا این‌که از این باخبر شوند که اوضاع به‌حدی حاد است که او نیاز به بادیگارد شخصی دارد. بنابراین جک از هانا درخواست می‌کند که به‌عنوان نامزدش در این سفر همراه او باشد تا از نگرانی‌هایی که مادرش درباره‌ی آینده‌ی جک دارد بکاهد.

خب حالا این فرصت خوبی برای هانا، شخصیت اصلی داستان بادیگارد است تا از اتفاقات غم‌باری که برایش رخ داده‌است فاصله بگیرد. قرار گرفتن در این وضیعت پیچیده و پرکار جدید مسلما ذهن او را از مسائلی که نباید به آن‌ها فکر کند دور خواهد کرد. مگر این‌که هانا در سفر جدید خودش عاشق شود! ادامه‌ی این رمان جذاب را شما بخوانید تا ببینید که چه اتفاقی برای هانا می‌افتد. آیا او عاشق جک می‌شود؟ تکلیف تعقیب‌کننده‌ی جک چه خواهد شد؟

کتاب‌های کاترین سنتر جوایز بی‌شماری را از آن خود کرده است. کتاب‌های او جزو ۱۰۰ کتاب برتر آمازون در سال ۲۰۱۹ قرار گرفت و اقتباس‌های سینمایی زیادی از آثار او صورت گرفته است. او حتی برای کتاب بادیگارد این موفقیت را کسب کرد تا به‌عنوان نامزد بهترین کتاب سال گودریدز انتخاب شود. مجله‌ی بوک‌پیج او را ملکه‌ی پرقدرت کتاب‌های آرامش‌بخش می‌داند؛ کتاب‌هایی که بارها‌ و بارها به آن برمی‌گردیم و بخش‌های موردعلاقه‌مان از آن کتاب را دوباره می‌خوانیم، کتاب‌هایی که به ما این احساس را می‌دهند که در خانه‌ی خودمان هستیم؛ همان‌قدر گرم و صمیمی.

کتاب بادیگارد توسط محمدمهدی سروش ترجمه شده است و توسط انتشارات کتاب کوله‌پشتی به چاپ رسیده است.

جوایز و افتخارات کتاب بادیگارد

بهترین کتاب عاشقانه‌ی سال 2022 از دیدگاه آمازون

یکی از کمدی‌ترین رمان‌های عاشقانه‌ی سال از دیدگاه واشنگتن پست

نامزد بهترین کتاب سال 2022 گودریدز

کتاب پرفروش یو اس ای تودی

نکوداشت‌های کتاب بادیگارد

من به این کتاب امتیاز کامل می‌دهم؛ 10 از 10. (بادیگارد) به اندازه‌ی بهترین کتاب‌های رمانتیک‌کمدیِ دهه‌ی نود خنده‌دار و دلنشین است، اما با یک کشش داستانی جذاب که من را به اعماق داستان جذب می‌کند. کاش می‌شد داستان را از ذهنم پاک کنم تا دوباره برای اولین بار کتاب را بخوانم. خواندن این کتاب مثل نوشیدن جرعه‌ای است از لذت محض. (امیلی هنری، نویسنده‌ی پرفروش‌ نیویورک تایمز)

(بادیگارد) کتابی است که مطالعه‌اش بسیار لذت‌بخش و فوق‌العاده است. برنامه‌‌ی کاری خود را خالی کنید، روی صندلی مورد علاقه‌تان بنشینید و از خواندن هر کلمه‌ی این کتاب لذت ببرید. بعد هم به رئیس‌تان خبر بدهید که برای روز بعد مرخصی می‌خواهید، چون می خواهید دوباره این کتاب را بخوانید. (سوزان مالری، نویسنده‌ی پرفروش‌ نیویورک تایمز)

من کتاب‌های کاترین را در دست می‌گیرم و جوری مقابل آن می‌نشینم که بسیاری از مردم مقابل غذای موردعلاقه‌ی‌شان آن‌طور می‌نشینند: با چشم‌هایی گرد و درشت‌شده از پیش‌بینی کردن چیز لذت‌بخشی که قرار است اتفاق بیفتد. مثل همیشه، نوشته‌های سنتر خوانندگان را با تعقل، شوخ طبعی و درک عمیق از شخصیت‌ها همراه می‌کند. جای‌جای کتاب بادیگارد پر از شور و هیجان عاشق شدن است. (کریستینا لورن، نویسنده‌ی پرفروش نیویورک تایمز)

بادیگارد از همان صفحه‌ی اول تا آخرین صفحه لذت‌بخش بود. این سبک کتابی است که من همیشه به دنبال آن هستم و به‌ندرت می‌توانم پیدایش ‌کنم. (جولی باکسبام، نویسنده‌ی پرفروش نیویورک تایمز)

کتاب بادیگارد برای چه کسانی مناسب است؟

علاقمندان به رمان‌‌های عاشقانه می‌توانند از مطالعه‌ی این رمان احساسی که با فضاسازی طنز و دلنشینی همراه شده است لذت بسیاری ببرند.

در بخشی از کتاب بادیگارد می‌خوانیم

همان روزی که گلن مرا از مأموریت مادرید خط زد، ماشینم روشن نمی‌شد و در نهایت، رابی مرا با پورش قدیمی‌اش در باران شدید به خانه برد. مشکلی نبود، در واقع، بهتر هم شد، چون هنوز به تولیدو دعوتش نکرده بودم. شاید به‌خاطر باران بود - به‌قدری شدید می‌بارید که برف‌پاک‌کن‌ها، حتی در سریع‌ترین حالت‌شان، به‌سختی می‌توانستند کنارش بزنند - ولی تا وقتی به خانه‌ام نرسیده بودیم، متوجه نشده بودم که رابی به طرز عجیبی در راه خانه ساکت بود. باران برای پیاده شدن در همان لحظه بیش‌ازحد شدید بود، به همین دلیل رابی ماشین را خاموش کرد و فقط تماشا کردیم که آب پنجره‌ها را می‌پوشاند، انگار در کارواش بودیم. آن موقع بود که به‌سمتش برگشتم و گفتم: «بیا بریم مسافرت.»

رابی اخم کرد. «چی؟»

«امروز برای همین اومدم اداره، تا دعوتت کنم بریم سفر.»

«کجا؟»

حالا داشتم از تصادفی بودن انتخابم پشیمان می‌شدم. دقیقاً چطور می‌شود تولیدو را توجیه کرد؟

جواب دادم: «با من.» طوری که انگار سؤال دیگری کرده بود.

رابی گفت: «متوجه نمی‌شم.»

سوالی دارید؟ از ما بپرسید