جهت یافتن کتاب ها از دسته بندی زیر استفاده کرده و یا نام کتاب مورد نظر را جستجو کنید
سایت اصلی فروشگاه سارانگ

پس از انتخاب نوع چاپ با کلیک بر روی کلمه "اضافه به سبد خرید" کتاب های خود را به راحتی خرید نمایید

کتاب رب لوبیای شیرین اثر دورین سوکگاوا نشر دانش آفرین - رمان Sweet bean paste ترجمه فارسی
کتاب رب لوبیای شیرین اثر دورین سوکگاوا نشر دانش آفرین - رمان Sweet bean paste ترجمه فارسی
کتاب رب لوبیای شیرین اثر دورین سوکگاوا نشر دانش آفرین - رمان Sweet bean paste ترجمه فارسی

کتاب رب لوبیای شیرین اثر دورین سوکگاوا نشر دانش آفرین - رمان Sweet bean paste ترجمه فارسی

۱۵۵٫۰۰۰
افزودن به سبد

کتاب رب لوبیای شیرین اثر دورین سوکگاوا نشر دانش آفرین

رمان Sweet bean paste ترجمه فارسی


امتیاز گودریدز

4.07

نویسنده

دورین سوکگاوا

نشر

دانش آفرین

مترجم

فریناز بیابانی

سال انتشار

1402

نوبت چاپ

پنجم

تعداد صفحات

197

کتاب رب لوبیای شیرین، داستانی سراسر احساسی از نویسنده‌ی محبوب ژاپنی، دورین سوکگاوا است؛ ماجرایی که می‌توان نیروی عشق، دوستی و محبت و همچنین حس گزنده‌ی تنهایی را در سطر‌به‌سطر آن جست‌وجو کرد. سنتارو، شخصیت اصلی این رمان، یک مرد تنها و افسرده‌ است. او کار و تفریحی ندارد جز گذران وقت در مغازه‌ی کوچک شیرینی‌فروشی‌ خود؛ اما یک روز، حضور یک پیرزن ناآشنا در فروشگاه، جریان تازه‌ای به مسیر زندگی این مرد میان‌سال می‌بخشد.

درباره‌‌ی کتاب رب لوبیای شیرین

سنتارو، قهرمان گوشه‌گیر داستان رب لوبیای شیرین (Sweet Bean Paste) هرگز تصورش را هم نمی‌کرد که روزی دوباره بتواند رنگ شادی و امید را در زندگی خاکستری خود ببیند؛ اما بر خلاف انتظار، دورین سوکگاوا (Durian Sukegawa) خالق این رمان دوست‌داشتنی، ماجراهای شگفت‌انگیزی را بر سر راه این مرد خسته قرار خواهد داد.

روایت کتاب رب لوبیای شیرین، در ژاپن و در حال‌وهوای داستان‌های شرقی شکل می‌گیرد. سنتارو که اکنون در آستانه‌ی سال‌های میانی زندگی خود قرار گرفته، یک مغازه‌ی کوچک شیرینی‌فروشی دارد. شیرینی‌های دوریاکی تازه‌ای که او هرروز در این فروشگاه تهیه می‌کند، به همراه درخت گیلاس پرشکوفه‌ای که کنار مغازه‌ی او قرار گرفته، تنها دل‌خوشی‌های این مرد تنها هستند. بااین‌وجود، سنتارو خود را انسان شادی نمی‌داند. او بیشتر اوقات احساس خستگی و سرشکستگی می‌کند و از یک‌نواختی روز و شب‌های خود رنج می‌برد. در این شرایط هیچ‌کس تصور نمی‌کند که راه امیدی برای تغییر در این مسیر چندساله پیدا شود. اما جهان خیال‌انگیز داستان بار دیگر به ما ثابت می‌کند که نور امید، درست در آن لحظه که انتظارش را نداریم از راه خواهد رسید. سنتارو تصمیم دارد با اضافه کردن یک همکار جدید در مغازه، بار مسئولیت و فشار‌های خود را کم‌تر کند. اما وقتی که اعلامیه‌ی همکاری را در سراسر شهر می‌چسباند، هرگز فکرش را هم نمی‌کند که یک پیرزن هفتاد متقاضی اول برای کار در مغازه‌ی او باشد! همه‌چیز در ابتدا ناامید‌کننده و عجیب به‌نظر می‌رسد. پیرزن از آرزوی همیشگی خود برای کار در شیرینی‌فروشی دوریاکی می‌گوید اما این موضوع نیز تأثیری در احوال سنتارو ندارد و بلافاصله تقاضای پیرزن بیچاره توسط او رد می‌شود؛ اما با چشیدن رب لوبیایی که پیرزن با خود آورده، نه‌تنها تصمیم سنتارو تغییر می‌کند؛ بلکه باقی اتفاقات به‌طرز خارق‌العاده‌ای در زندگی این مرد و همکار مسن تازه‌واردش زیر‌ورو می‌شود!

کتاب رب لوبیای شیرین، یک روایت واقع‌گرا و صمیمی از تلاش برای زیستن و شاد بودن است. تمام شخصیت‌های این داستان باوجود غم و سرخوردگی فراوانی که آن‌ها را فرا گرفته، دست از امید و تلاش نمی‌کشند و در ادامه‌ی راه، با کمک معجزه‌ی مهربانی و عشق به‌ هم‌نوع، جریانات تازه‌ای را در زندگی خود خلق می‌کنند. این داستان همچنین یک نمونه‌ی روایی موفق در نقد قضاوت‌های جامعه و فشار‌هایی‌ست که گاهی انسان‌ها از روی ناآگاهی به یک‌دیگر تحمیل می‌کنند. شخصیت پیرزن در این رمان، به‌جهت کهولت سن و همچنین بیماری‌ای که با آن دست‌وپنجه نرم می‌کند، بارها از سوی اطرافیان و جامعه طرد شده است؛ اما این‌بار سنتارو که خود به‌نوعی حال‌وهوای پیرزن را درک کرده، تصمیم می‌گیرد برای یک‌بار قهرمان زندگی انسان دیگری باشد. این داستان پرامید با انتشار در سال 2017 نظرات مثبت فراوانی دریافت کرده و تا به امروز به زبان‌های مختلفی به چاپ رسیده است. همچنین نسخه‌ی فارسی این اثر را انتشارات دانش آفرین با ترجمه‌ای از فریناز بیابانی تقدیم نگاه شما می‌کند.

اقتباس‌های فرهنگی از کتاب رب لوبیای شیرین

«لوبیای شیرین» نام فیلمی ژاپنی به کارگردانی نائومی کاواسه و با اقتباس از رمان «رب لوبیای شیرین» است. این فیلم در سال 2015 اکران شده و توانسته امتیاز نمایشی 7.4 را از آن خود کند. همچنین برای نمایش در بخش سینمای جهان معاصر جشنواره بین‌المللی فیلم تورنتو در همان سال نیز انتخاب شد.

نکوداشت‌های کتاب رب لوبیای شیرین

من با خواندن این کتاب در بهشتی داستانی قرار گرفتم! (سیسلیا آهرن، نویسنده)

یک خوشمزه‌ی ساده! (گاردین)

یک شگفتی پایدار! ماجرای غم و اندوهی که در پایان به احساس شادی و نشاط تبدیل می‌شود. (ایندیپندنت)

جست‌وجویی ظریف و تاثیرگذار درباره‌ی رستگاری آن هم در جامعه‌ای که ظرفیتی برای بخشندگی ندارد. سبک نوشتاری نویسنده به‌خوبی با موضوع داستان هم‌سو شده و با حرکتی آهسته، خواننده را راهنمایی می‌کند. (ژاپن تایمز)

افسانه‌ای شعرگونه و سوزناک! (دنیس تریو، نویسنده)

کتاب رب لوبیای شیرین برای چه کسانی مناسب است؟

این رمان، یک روایت شیرین و امیدبخش برای کسانی‌ست که به ادبیات داستانی و به‌ویژه رمان‌های ژاپنی و شرقی عشق می‌ورزند.

در بخشی از کتاب رب لوبیای شیرین می‌خوانیم

سنتارو با قاشق، خمیر را روی تابه داغ پهن کرد.

درست کردن پنکیک تنها چیزی بود که رئیس سابقش درست به او یاد داده بود. این خمیر مخلوطی استاندارد از ترکیب برابر تخم مرغ، شکر با کیفیت و پودر کیک نرم بود. گاهی سنتارو کمی جوش شیرین، ساکی شیرین مخصوص پخت و پز و آب به خمیر اضافه می‌کرد تا چسبندگی آن را تنظیم کند. اما سه بخش اصلی دستورالعمل در طی این سال‌ها هیچ تغییری نکرده بود. این دستور پختی غریزی و ساده بود که هرکسی می‌توانست به خوبی آن را پیاده کند.

درست کردن دورایاکی قسمت سخت ماجرا بود. برخلاف سایر شیرینی‌های سنتی مشابهی مانند ایماگاوایاکی که با رب لوبیای شیرین و در قالب درست می‌شد، دورایاکی در یک تابه ی تخت پخته می‌شد و خود آشپز بود که سایز و ضخامت آن را با هدف تولید همسان پنکیک‌ها و با یافتن ریتم و حرکت مناسب تعیین می‌کرد. آشپزهای باتجربه همیشه طوری پنکیک درست می‌کردند که به نظر بسیار ساده می‌آمد، اما برای مبتدیان فرآیند پیچیده ای بود. کوچک ترین تفاوتی در مقدار آب می‌توانست روی اندازه ی آن‌ها اثر بگذارد و هیچ تضمینی وجود نداشت که خمیرها به شکل گرد و دایره‌ای در بیاید. علاوه بر این، اگر آشپز زمان را از دست می‌داد، پنکیک‌ها به راحتی می‌سوختند.

اما امروز به طرز عجیبی سنتارو موفق شد تمام پنکیک‌ها را گرد و هم اندازه دربیاورد. شاید به خاطر این بود که برای اولین بار رب لوبیای با کیفیتی در اختیار داشت و شاید هم به دلیل تنش سالمی بود که به دلیل حضور توکو ایجاد شده بود.

آن‌ها تقریباً ساعت شش کار را شروع کرده بودند و بعد از چهار و نیم ساعت، کارشان تقریباً تمام شده بود. تنها یک ربع مانده بود به شروع ساعت کار مغازه که سنتارو و توکو روی صندلی‌های آشپزخانه نشستند و دستان‌شان را مالش دادند. آن‌ها رب لوبیایی که هنوز گرم بود را میان پنکیک‌های نرم و تازه جاسازی کردند. برای کسی که دورایاکی دوست داشت، این لحظه بسیار شکوهمند و خواستنی بود. سنتارو به نشانه ی تشکر برای توکو سر تکان داد و دورایاکی را روی لب هایش گذاشت.

سوالی دارید؟ از ما بپرسید