یک دختر کوچک همیشه دوست دارد کلاه قرمز بپوشد ، بنابراین همه با مهربانی از او کلاه قرمز کوچکی صدا می کنند. مادر کوچک رد سواری هود از او خواست که غذای مادربزرگ خود را تحویل دهد ، اما توسط گرگ وحشی حیله گر خورده شد. با کمک شکارچی ، دوباره آسمان را ببینید.